۱۳۸۸ بهمن ۲۰, سه‌شنبه

دوربيني خارج از كادر !

ديد ..... ديد ..... ديد .... ديد .... صداي زنگه ساعته كه گذاشتم صبح پاشم ، خواب نمونم از پرواز جا بمونم، همونجوريكه خوابيدم ميچرخم و دستمو ميذارم رو ساعت قطع ميشه ، ساعت 12 رو نشون ميده، خيلي بدنم كوفته اس ، آخ ياد ديشب ميفتم .. دارم دنبال دليلش تو ذهنم ميگردم درحاليكه خميازه ميكشم يه لبخند مياد رولبم، چه شبه خوبي بود ، چه مهموني خوبي و چه مهمون هاي خوبي ! اينقدر تا حالا نرقصيده بودم، كلي شارژ شدم ، يواش يواش از جام بلند ميشم و لبه تخت ميشينم ، موبايلمو از ميز برميدارم ... 3 تا ميس كال و 2 تا مسيج دارم، ليست ميس كالارو نگاه مي كنم ، دوتا از شماره ها رو كه نميشناسم يكيشم كه موبايله نازيه! اينباكس هم يه نگاه ميندازم،
جيگرخوشگل مهموني !.... دوست دارم ... بوس
حراج استثنايي زمستاني بوتيك زاراكس تا 50% تخفيف – زمان محدود شماره تلفن : ...
زنگ زدم جواب ندادي. فردا كي پرواز داري؟ يه چيزي ميخوام ببين ميتوني برام بگيري
شماره نازي رو ميگيرم : بيب ......... بيب ............ بيب .... الو؟
- سلام چطوري ؟
- خووووووب. (قهقهه ميزنه) تو كه مثه اينكه خيلي خوبي....
- نيست تو نيستي!؟
- نه ولي جدا ديشب خيلي خوب بود.... راستي تا يادم نرفته من كه امروزظهر پرواز دارم ولي زاراكس حراج كرده برو يه سر بزن حتما
- حال خريد نيست ، همين هفته پيش اونجا بودم توهم كه داري ميري ، راستي مگه تو 3 پرواز نداري پس چرا هنوز خوابي؟
- نه وسايلمو مامان آماده كرده كار خاصي ندارم
- (با عجله ميگه) ببين ببين من بايد برم . خدافظ
- باشه باشه تو راه فرودگاه بهت ميزنگم خدافظ
پا ميشم ميرم طرف آشپزخونه ، تو راه كنترل تلوزيون و ماهواره رو كه رو اُپن آشپزخونه اس بر ميدارم.. هردوتاشو شروع ميكنم و ميزنم كانال بيست، پي ام سي داره عربي پخش ميكنه ميزنم طپش، تبليغ كنسرته : "شبي فراموش نشدني ....تهيه بليط "، دارم خودمو شب تو همون سالن فرض ميكنم كه با آخرين توان جيغ ميزنم و با آهنگ هم نوايي ميكنم
تلفن زنگ ميزنه .گوشي رو كه رو همون ميز آشپزخونه اس برميدارم .مامانه! يه كوچولو مثله هميشه غر ميزنه و ميگه كه الان ميرسه و سريع برو دوش بگير و آماده شو ميام الافم نكني بريم
چمدونام آماده است تا مامان بياد سريع ميرم تو اطاق و نوت بوكمو كه با رنگ صورتيش توميزصورتيم گمه روشن ميكنم ، ويندوز كه بالا مياد سريع ميرم تو اينترنت ، برعكس حالا كه عجله دارم اينترنت با سرعت حلزون بر ثانيه بالا مياد ! فيس بوك لاگين ميكنم و طولاني تر از هميشه صفحه ام باز ميشه ، چقدرلينكاي جديد كه اكثرا به درد بخور هم نيستن و هيچ وقتم بهشون توجه نميكنم ، واقعا كدوم آدم الافي ميشينه اينا رو ميخونه!؟ چندتا فيلم باحال بچه ها شِير كردن كه با اين سرعت بيخيالشون ميشم ،پايين ميرم.....آهان همينه! عكساي ديشبو پيدا ميكنم ...واي چه عكسايي شده .... رو يكيش كليك ميكنم، اَه!! گندش بزنن . آدمو عصبي ميكنه اينقدر كه كنده! به زور عكسرو باز ميكنه ... شروع ميكنم زير عكس به نوشتن كامنت
جووووون ، چه عكسي!؟ قربون خوشگل خودم برم كه هركاري ميكنه بهش مياد! الان دارم ميرم فرودگاه، باي باي! ماچ!
ياد مامان ميفتم سريع دكمه پاور نوت بوكو ميزنم و ال سي دي شو ميبندم و ميرم حموم
***
پاشو رسيديم! چشامو باز ميكنم سرمو به شيشه طرف راننده تكيه دادم نميدونم با صداي اينقدر بلند ضبط چجوري خوابم برده، از ماشين پياده ميشم ، تا ساك ها رو در بيارم مامان هم پياده ميشه، درها رو ميبنديم ميريم به سمت سالن پروازهاي خروجي .... ديد ديد ...مامان دزد گير ماشين ميزنه .... نزديك سالن كه ميشيم تازه احساس ميكنم بوتم بدجوري پامو ميزنه ....
وارد سالن ميشيم ازونجا كه يكم دير شده سريع ميريم طرف گيت ها، بابا كه زودتر رسيده همه كارارو كرده!
از پله هاي هواپيما ميريم بالا ، از همين الانش ميشه فهميد چه سفر خوبيه ... همه مسافرا معلومه كه اومدن اين چند روز تعطيلي رو حسابي خوش بگذرونن ...بعد از كمي كه همه تقريبا سرجاشون نشستن ،‌ خوشامد گويي شروع ميشه
..... با خوشامد به همه مسافران .... امروز 11 فوريه 2010 ميلادي برابر با 22 بهمن 1388 شمسي ....

۱۳۸۸ آذر ۲۹, یکشنبه

چه كنيم و چه نكنيم هاي محرم امسال؟

.
-------------------------------------------

در راه سبز ما ممكن است به چيزي اعتقاد نداشته باشيم ولي به آن احترام ميگذاريم و مبارزان با ظلم را در هر لباس و كسوتي با هر عقيده ومسلكي محترم مي دانيم و خواهيم گفت كه پيروان راهيم و نه فقط عزادار سوگوار هميشگي مانده درلباس سياه كه تنها تحفه مان به حسين اشك و ضجه و ناله باشد و مزدور ظالم مانده باشيم و در محراب ها زاري و بر گرد حرم طواف كرده و ساكت در برابر كشيدن پابند از پاي زن يهود نشسته باشيم


در مراسم هاي سوگواري آنچنان شايسته شركت مي كنيم و آن را فرصتي براي شبگردي ها و تفريح هاي مستانه قرار نمي دهيم كه اجازه به انديشه هاي پرونده ساز و بهانه گير ندهيم تا پوشش و ظاهر ما را بهانه اي براي توهين و ضد دين بودن ما قرار ندهند كه صد البته مي دانيم كه تنها خداست كه قضاوت مي كند بر ما و نه هيچ كدام از اين مدعيان و خواهيم گفت اگر اعتقادي نيست احترام كاملي قائليم و حتي اگر در معبد بودائيان نيز ظاهر شويم به مسلك و مرام و سنت هايشان احترام خواهيم گذاشت و ديگران را نيز از اعمالي كه شايد احتمال مي رود بر بي احترامي و بهانه سازي با زبان هاي نرم و پر محبت خويش آنگونه كه از پيامبران خداوند آموخته ايم باز مي داريم تا به مدعيان ياد دهيم رسم و روش امر به نيكي چيز ديگريست كه سال هاست به نام آن همه را رانده اند از نيكي.

در مراسمي شركت مي كنيم كه سخنرانانشان زبان در كام نمي كشند و راز عاشورا را در اشك ها و ضجه ها پنهان نمي كنند و شور را همراه شعور مي كنند و سكوت را در برابر ظلم تاب نمي آورند . يكي از اين مراسم در تهران خيابان وزرا ،جنب ورودي پارك ساعي مسجد خوزستاني هاي مقيم مركز با سخنراني دكتر ناصر مهدوي كه از 9 شب آغاز مي شود. از ديگر دوستاني كه در تهران يا شهرستان نقاط ديگري را مي دانند خواهشمندم در بخش ديدگاه ها پيشنهاد خود را اعلام كنند


در مراسمي كه مدعيان اسلام و شيعيان صفوي تبليغ و سرمايه گذاري مي كنند و در آن از حنجره هايشان آتش بيرون مي ريزد و نفرين و توهين را عزاداري مي دانند شركت نمي كنيم.در مراسمي كه تنها شور را كافي براي عاشورا مي دانند و مساحت غالب اعلاميه هايشان نام مداحاني است كه ايمانشان واسطه اي است براي نام ونانشان و حسين حسين كردنشان آويخته سكه هايي است درحاليكه در خيابان تيغ بر مظلوم را نديده مي انگارند و شعور را تا زمان مصلحت كافي مي دانند و اگر زمان اقتضا كند دليل مرگ امام را گاز گرفتگي ، مسموميت توسط قرص در سالاد را علت شهادت حر و منن‍ژيت را بهانه عروج ابوالفضل علمدار مي نامند.مي توانيد لينك برخي از اين مراسم را در اين لينك ببينيد